سفارش تبلیغ
صبا ویژن



نوجوان که بودی در مبارزه با رژیم شاه حضوری فعال داشتی. جوان تر که شدی پیرخمین قیام کرد و تو دوش به دوش مردم مبارزه کردی تا انقلاب پیروز شد. هنوز بیش تر از دو سال از انقلاب نگذشته بود که صدام خبیث به کشورمون حمله کرد. تو به همراه خیلی از جوونای دیگه فوراً فرمان امام رو لبیک گفتی و راهی جبهه های حق علیه باطل شدی. زود توی جبهه چم و خم کار و یادگرفتی و با این که از لحاظ مدیریتی و تاکتیکی تمام شاخصه های یک فرمانده ی قابل رو داشتی اما هیچ وقت به این پست تن ندادی. توی یکی از عملیات (تنگه ی رغابیه) وقتی ارتش عراق وارد خط داخلی رزمندگان اسلام شده بود، تو با هوشیاری و رشادت تمام، اقدام به خط شکنی می کردی. تا این که جنگ تموم شد تو به برادر بزرگتر و خیلی دوستای دیگه ات رو از دست دادی و به قول خودت از قافله عقب موندی.

 حاج محمود تو بعد از تموم شدن جنگ تحمیلی، با وجود اینکه بازنشسته شده بودی اما هیچ وقت از جبهه ی مبارزه با دشمنان عقب نکشیدی و همیشه تو صف اول مبارزه با فتنه ها و جریان های معاند قرار داشتی. زمونه گذشت و گذشت تا رسی د به همین چند وقت پیش که تازه از سفر حج برگشته بودی و چهره ات نورانی تر از همیشه شده بود که از اطلاعات سپاه علی بن ابی طالب برات خبر رسید باید به دلیل شناختی که روی منطقه ی سردشت داشتی یه بار دیگه به جایی که همیشه آرزوش رو داشتی و همیشه توی سجده های بعد از نمازت از خدا می خواستی برگردی.

بدون معطلی فوراً لباس رزم به تن کردی و بندای پوتینت رو سف و فانوسقتم محکم کردی و بعد از خداحافظی از خانواده ات، به همراه پنچ تن از یاران و همرزمات که همشون حال و هوایی شبیه به خودت داشتند و آدم هایی مخلص بودن به سوی منطقه ی سردشت برای مبارزه با گروهک تروریستی پژواک حرکت کردی.

حاج محمود بالاخره رسید اون جمعه ای که همیشه توی اون 80 ماهی که توی جبهه ها دنبالش می گشتی.

و چه زیبا به نیابت اربابمون بی سر و بی دست و پا دعوت معبودت رو لبیک گفتی و جام شیرین شهادت رو نوشیدی.

حاجی جان، همین چند وقت پیش بود که از رفقا شنیدم که وقتی داشتی بچه هات رو تو مدرسه ی شاهد ثبت نام می کردی به مسئول ثبت نام گفتی که چند وقت دیگه این پول رو به ما پس می دید یا به نقل از مادرت وقتی داشتی با خانواده ات خداحافظی می کردی می گفتی شاید دیگه ما هم دیگه رو نبینیم.  

و چه خوب تو مصداق این بیت هستی:

اگر آه من از جنس نیاز است                   در باغ شهادت باز باز است


 

حاشیه
نویسنده : واحد نشریه » ساعت 11:8 عصر روز 90/9/1

 
 



امام علی (علیه السلام):
یاران مهدى جوان‏اند و میان‏سالى در میان آنان نیست.

حکمت نامه جوان – ص71- ح 47

امام مهدی (عجل ا... تعالی فرجه):

أنَا خاتِمُ الأَؤصِیاءِ، بی یُدفَعُ البَلاءُ مِن أهلی وشیعَتی

من وصىّ آخرین‏ ام، به وسیله من بلا از خانواده و شیعیانم دفع مى ‏شود

الدعوات راوندى - ص 207

رسول اکرم صلى‏ الله ‏علیه ‏و ‏آله :

اَلمَهدِیُّ طاووسُ أهلِ الجَنَّةِ.

مهدى طاووس بهشتیان است.


بحارالأنوار - ج 51 - ص 91


 


نویسنده : واحد نشریه » ساعت 9:2 صبح روز 90/7/18

 
 



اَلمُنتَظِرونَ لِظُهورِهِ أفضَلُ أهلِ کُلِّ زَمانٍ

منتظران ظهور امام مهدى(ع) برترینِ اهل هر زمان‏اند.

بحارالأنوار، ج52 - ص 122


 


نویسنده : واحد نشریه » ساعت 8:56 صبح روز 90/7/18

 
 




1)شهید وزوائی از کودکی بدلیل اینکه پدرش همرزم آیت الله کاشانی بود با الفبای سیاسی آشنا شد .او با شناختی که از سیاست پیدا کرده بود و نیزشناخت صحیحی از مکتب اسلام داشت در دانشگاه از طیف گونا گون و منحرف سیاسی پرهیز می کرد تا اینکه با تشکیل انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه به این انجمن می پیوندد.

2)شهید وزوایی از نخستین دانشجویان پیرو خط امام بود که در جریان راهپیمایی برضد سیاست های مداخله گرایانه آمریکا در ایران، در سالروز کشتار دانش آموزان به دست رژیم پهلوی و سالگرد تبعید امام خمینی رحمه الله عهده دار حرکتی شد که رهبر انقلاب، از آن با تعبیر بدیع «انقلابی بزرگ تر از انقلاب اول» یاد فرمودند و به این ترتیب، شهید وزوایی از جمله «علمداران گمنام انقلاب دوم» گردید.

3) شهید وزوایی پس از 13 آبان 1358، به علت معلومات فراوان عقیدتی و سیاسی، بهره هوشی وافر و نیز تسلط بر زبان و ادبیات انگلیسی، مسئولیت سخنگویی دانشجویان مسلمان پیرو خط امام رحمه الله را در کنفرانس های پیاپی و مصاحبه با گزارشگران رسانه های خارجی برعهده گرفت. هر از چند گاهی سیمای پرصلابت و مصمم او، در تمامی رسانه های ارتباط جمعی غرب، به عنوان سخنگوی جوانان طرفدار امام خمینی رحمه الله منعکس می شد.

ادامه مطلب...

 


نویسنده : واحد نشریه » ساعت 8:54 صبح روز 90/7/18

 
 



بسیجی و دانشجوی شهید محمد رضا (اردشیر) احمدی فرزند حسین

ولادت: 1346                                شهادت 27/10/65 شلمچه

مادر شهید محمد رضا احمدی اظهار داشت: وقتی فرزندم عازم جبهه شد به من گفت درخت اسلام باید با خون آبیاری شود. مادر ،یک ظهر عاشورا را بیاد دارم که گریه میکردی و می گفتی ای کاش ظهر عاشورا بودم و امام حسین (ع) را یاری می کردم، اکنون خمینی کبیر حسین(ع) زمان است و من هم بالاتر از شهید مطهری و بهشتی نیستم.

مادر شهید احمدی ادامه داد: او حتی عکس زیبایی برای بعد از شهادتش نیز گرفت و این عکس که سر مزار اوست همان عکس می باشد، پس از شهادتش نیز یک بار خیلی بی تابی کردم که او بخوابم آمد و این شعر را برایم خواند و من آنرا حفظ شده و وقتی از خواب بیدار شدم سریعا یادداشت کردم و از آن به بعد با خواندنش آرامش عجیبی دارم و آن شعراین است:

منم آن عاشق دیرینه عشق                     به بزم عاشقان ماوی گرفتم

چو بلبل از قفس پرواز کردم                    به طرف بوستانی جا گرفتم

چو بارانی که بارد برج نیسان                     به سان در شده دریا گرفتم

به امر رهبر آن پیر جماران                         زجبهه منصبی والا گرفتم

شهادت را زجان و دل خریدم                      برات از خالق یکتا گرفتم

مکن گریه برایم جان مادر                       که جا در جنت الماوی گرفتم

مزار شهید: بهشت زهرا(س) قطعه 29  ردیف 38 شماره 6

به گفته این گزارش در راستای گرد آوری آثار و و صیت نامه های شهدا و حفظ و ترویج فرهنگ ایثار و شهادت فیلم مصاحبه تهیه و آثار این شهید از طریق خانواده جمع آوری شد.

 


نویسنده : واحد نشریه » ساعت 8:50 صبح روز 90/7/18

 
 


<      1   2   3   4   5   >>   >