سفارش تبلیغ
صبا ویژن



گلهای پرپر

در زیر آتش، در خون و ترکش، تیرباران

با یک کلاش و یک خشاب پر ز ایمان

عباس دوران

 

ایمان و باور

دشمن ز هر سو در کمین بود

در گوشه ی سجاده ها میدان مین بود

آن کس که باور داشت حق، زین الدین بود

 

نخلای بی سر

دست یک طرف، پا یک طرف، در آن طرف سر

آه ای فلک از دست جنگ نابرابر

مسعود دباغ، کلهر، دل آذر

 

الله اکبر

حاجی، الو، مرکز نداریم گوله هیچی

پس کو مهمات، بچه ها گشتند قیچی

حسین دخانچی

 

اشکای مادر

هر روز چشمانش به در، چشم انتظار است

هر روز چشمانش پر از ابر بهار است

هر روز با ولفجر هشت، اروند کنار است

 

سردار خیبر

آه از جفای امت ما

از یاد بردند، رنگ کردند عادت ما

کو باکری، کو باقری، کو همت ما؟

 

بالهای بی پر

پس تا به کی باید بمانیم ما زمینی

تا کی نرفتن، در قفس، کوتاه بینی

باید خطر کرد، پر گشود، چون آوینی

 

اما برادر

شاه ایران، آل خلیفه، شبهای زنجیر

میدان ژاله، میدان لوءلوء، خمپاره و تیر

دیروز ما امروز بحرین، آوای تکبیر

 

این حرف آخر

برخیز اگر اهل قیام و اهل جهدی

دستت بیاور تا ببندیم ما عهدی

در خون بغلتیم، جان دهیم در راه مهدی 


 

شعر
نویسنده : واحد نشریه » ساعت 10:28 عصر روز 90/4/19