سفارش تبلیغ
صبا ویژن



وقتی قلم را در دست گرفتم دیدم بدون مقدمه، این جملات از خامه ی
 این قلم می چکد و تقدیم میکنم این نوشته را به همه ی جان بر کفان ولایت:


شهادت نردبان آسمان بود     شهادت آسمان را نردبان بود
چرا برداشتند این نردبان را؟       چرا بستند راه آسمان را؟
مرا پایی به دست نردبان ماند       مرا دستی به بام آسمان ماند

.........                                                 .....          


شهادت یعنی نوشیدن شهد ولایت /شهادت یعنی پاک نمودن نفس از زهر خیانت/شهادت یعنی تأسی به عباس در دفاع از ولایت/ شهادت یعنی چون أباالفضل با نثار خون، مشغول باشی به سقایت/ شهادت یعنی نگاه کردن به مرگ با گوشه ی چشم / شهادت یعنی درظلمت ، نور ولایت، نور چشمانت باشد / شهادت یعنی تاریکی دیگران را به پای حضرت یار ننوشتن / شهادت یعنی چون" عابس" ردای پست دنیا را بزدایی و در میدان نبرد از تیرها استقبال کنی و جوشن را تحقیرنمایی / شهادت یعنی چون" حبیب " حتی در پیری یک بسیجی پر شور باشی برای مولای "غریب " / شهادت یعنی چون "زهیر " در جواب ندای أین عمار مولایت ؛ زندگی ات را سه طلاقه کنی / شهادت یعنی چون نافع در شب عاشورا ، از نثار جان صحبت کنی تا قلب مادران شهدا همچون زینب کبری س شادمان گردد که رهبرشان تنها نیست .../ شهادت یعنی نگذاری مولایت اظهار غربت کند و بنویسد : من الغریب الی الحبیب ..../ شهادت یعنی همچون شهید میثم مقبولی که در 8 ماه دفاع مقدس پر کشید ، طوری زندگی کنی که مادرت بعد از رفتن تو بگوید : از 12 سالگی به بعد ، میثم دیگر برای ما نبود برای بسیج بود .... /  شهادت یعنی جانت را نثار ولایت کنی تا أمنیت جامعه حفظ شود ، أما برای پروازت نه ختمی گرفته شود و نه هفتمی ونه چهلم .... و یعنی مادر تو دل ندارد ..../شهادت یعنی چون شمع بسوزی و فدایی ولایت باشی تا سران فتنه با استفاده از نور تو در تاریکی جهلشان بیانیه بنویسند وامام تو را .... خطاب کنند / شهادت یعنی همچو" وزوایی" حب دنیا را از دل "بزدایی" و به رتبه ی اول کنکور پشت پا بزنی / شهادت یعنی چون "دل آذر" این "دل آور" سپاه خمینی تاب نداشته باشی که در صحن آیینه حرم ، عکس" شاه" نصب شده باشد و آن عکس را پایین بکشی و عکس "ماه"  را بر بلندای آن نصب کنی ، حتی اگر راهت به زندان های ساواک بیفتد ...ومن دیدم در این سرزمین، عکس حضرت یار را که ..... / شهادت یعنی مثل حسین غلام کبیری «دیگر شهید ولایت در فتنه 88 » به سن رأی دادن نرسیده باشی ، أما با نثار خون خود، یک رأی دهی، به نفع خامنه ای / شهادت یعنی همچون أمیرحسام ذوالعلی«یکی دیگر از علی اکبر های خامنه ای که در کربلای سال هشتادوأشک در قتلگاه فتنه به شهادت رسید» در بیمارستان بستری باشی به خاطر اختشاشات و پرستارهایت بگویند : سه بار به کما رفت و بر گشت و در هر سه بار ذکر حسین روی لبش بود .../ شهادت یعنی در عین خون دادن ، به خون دشمنان حضرت یار تشنه باشی /" شهادت" یعنی "شهادت" ، به حقانیت ولایت / شهادت یعنی ریا دربرابر أنظارمردم ، چرا که خداوند اراده کرده است أولیاءو مقربان درگاهش را معرفی کند / وخلاصه شهادت یعنی   زندگانی  ،   به سبک خامنه ای      /.

بعد التحریر :

فراموش نمی کنم آن روزی را که با بچه های بسیج ، تصمیم گرفتیم برویم تهران برای خاموش کردن آتش فتنه ، که یکی از بچه ها دودل بود ، قرآنش را از جیبش در آورد و استخاره ای زد وآمد این آیه : 
یا أیها النبی جاهد الکفار و المنافقین واغلظ علیهم ...


أما این بار هم نشد ...


 


نویسنده : واحد نشریه » ساعت 7:21 عصر روز 90/1/30

 
 



 


علاقه زیادی داشت به پزشکی،کمک های اولیه را یاد گرفته بود.از پانسمان سوختگی ها و زخم ها گرفته تا تزریقات.ساده بو دپرستار خانه،می رفت دنبال هر نشریه یا مطلبی که درباره ی پزشکی بود.کتاب های متعدّد پزشکی قدیم یا جدید را که به دستش می رسید مطالعه می کرد.برای خودش متخصّص شده بود.به طور مثال:اگر بنده می گفتم:آقا مهده ی من این طور درد می کند،می گفت:شما میوه زیاد خورده اید.حالا باید فلان چیز را بخورید

جنگ که شد،با وجود علاقه ی زیاد به پزشکی راهش را کج کرد و رفت جبهه تشخیص داده بو که دیگر ادامه تحصیل ضرورتی ندارد...

بیشتر آبگوشت ماهی

رفقای مجید می گفتند:گاهی اوقات که سهمیه ی نان ما نمی رسید.نان های خشک را می زدیم توی آب رودخانه خیس می کردیم و می خوردیم.اما وقتی از مجید می پرسیدیم چی می خورید می گفت:بیشتر آبگوشت ماهی می خوریم.فکر کردم ماهی را می گیرند و چون وسیله ی سرخ کردنش را ندارند آبگوشت می کنند.بعدها فهمیدیم منظور...... این بود که نان را می زنند به آب رودخانه که ماهی دارد.

ادامه مطلب...

 


نویسنده : واحد نشریه » ساعت 7:19 عصر روز 90/1/30

 
 





باراک الملوک : ببینم محمود ، تو خجالت نمی کشی می خواهی یارانه ها را هدفمند کنی ؟! اصلا قصد تو از هدفمندی یارانه ها چیست ؟ می خواهی ما را بی کفایت جلوه دهی ؟ می خواهی بگویی ... 

محمود الملک : اجازه بده ، اجازه بده ! چرا باز جو گیر می شی ؟ من به شما ها چی کار دارم ؟ هر غلطی که می خوای بکنی بکن ، من هدفمندشون می کنم خوبم می کنم .

باراک الملوک : پدر سوخته جلوی اوج گرفتن ما را می گیری ؟ بدهم پدرت را دربیاورند پدر پدر پدر سوخته ؟؟؟!؟!

بابا بوش : کــیه ؟ کـــیه ؟ چـــیه ؟ چی میگه ؟ کـــیـــه ...

بانو نتانیاهو : خاک تو سرت باراک . اون همه زر زدی که پول خرج کنم ، سر کیسه رو شل کردم این هم نتیجش . این قدر که روی جنبش سرمایه گذاری کردیم  روی خر سرمایه می ذاشتیم آدم می شد . حالا بشین محمود رو تماشا کن که چه کیفی می کنه با این هدفمندی .

محمود الملک : بابا چرا این قدر شلوغش می کنین ؟ آب رو بریزین همون جاتون که می سوزه !!!

باراک الملوک : تو به آژانس انرژی همایونی گفتی که نیروگاه هسته ای راه می اندازی تا برق تولید کنی یا بمب هسته ای بسازی پدر سوخته ؟ داری برای ما بمب هسته ای می سازی ؟؟!! تو نمی خواهی با ما راه بیایی ؟ می گویم محمود بیا دو کیسه اورانیوم بهت بدم دست از کارات بردار ، سهام عدالت و هدفمندی یارانه ها و کار فرهنگی و انرژی هسته ای و ... همش رو بی خیال

محمود الملک : اون ممه رو لولو برد باراک ! خواب دیدی خیر باشه پدر تو یکی رو هم در میارم با اون وزیر امور خارجت که هی بیانیه و نظریه صادر نکنه .

رئیس اداره زر زنان ، کلینتون کبیر : منو بازی ندین لطفا . مهندس و شیخ به حد کافی تو روحیه من ....

مردیکه شیخ خجالت نمی کشه با یه پاکت ایزی لایف تو دستش اومده جلسه میگه « ننه جون کلاغ من گم شده . کسی ندیده ؟! »

رحیم سپهسالار : من به پیروی از بزرگان کم صحبت خواهم کرد . من هی به محمود الملک می گم قبل از اینکه هدفمندی را اجرا کنیم بیایید اسلام ایرانی را در کل جهان گسترش دهیم بعد ببینیم کی به کی است .

بابا بوش : بـــلــه ، بـــلـــه ، بـــلـــه !!!

بانو نتانیاهو : می گم باراک بیا تحریم ها رو شدید تر بکنیم بلکه این محمود دست برداره .

باراک الملوک : چند لحظه صبر کن ، آهان این هم از این . خـــب تحریم ها شدید تر شد !!

کلینتون کبیر : هی می گم هیچی نگم نمی شه . آخه احمق ها این همه تحریم کردین چی شد مگه ؟ جز اینکه چیز جنبش افتاد روی دوش کوهنورد ؟

داموس الملک : دوش که احوال ستاره ها و کواکب را بررسی می کردم ، دریافتم که وضع جنبش بهبود یافته ، محمود الملک در اجرای هدفمندی ناکام مانده و تحریم ها به نتیجه خواهد انجامید .

بانو نتانیاهو : این همان پیشگویی نیست که برد ما را در جنگ های سی و سه روزه و بیست و دو روزه پیش بینی کرد ؟؟

بابا بوش : بـــلـــه ، بـــلـــه ، بـــــله !!!

باراک الملوک : اگر اجازه بدهید بدهم پدر پدر سوخته اش را در بیاورند .

بانو نتانیاهو : نه ! صبر کن لازممون میشه .

.... و این داستان ادامه دارد


 


نویسنده : واحد نشریه » ساعت 9:5 عصر روز 90/1/21

 
 



 

6-این شخصیت ارتباطی به زردشتی گری ندارد؟

 

نه، ابداً، این یک شخصیت اسطوره ای و افسانه ای هست، که در چندجا از او یاد شده است یکی گرشاسپ نامه ی اسدی طوسی است که شعر بسیار بلندی دارد. گرشاسپ که جد اعلای رستم است، شخصیتش به عنوان مبارزه با آن دیوها و نجات بخش هایی از ایران (سیستان) که توسط آنها اشغال شده مطرح شده است، و یک داستان حماسی افسانه ای است.

 

7-امروزه در بازی های مشهور دنیا، برای جذابیت از عنصر شهوت یا خشونت استفاده می کنند. آیا بازی سازان ایرانی می توانند از عنصر سومی استفاده کنند، غیر از این دو، که جنبه ی منفی دارد؟

 

در رابطه با خشونت، باید بگوییم خشونت بذاته بد نیست، بستگی دارد که از این خشونت چگونه و در کجا استفاده کنیم، برخی از کارها مانند مُثله کردن و خونخواری، که در شرع ما جایی ندارد، اما دلاوری و مبارزه با دشمن در اسلام بد شمرده نشده است. اما ممکن است دیدن برخی از صحنه های خشونت مانند پاشیدن و لخته شدن خون برای برخی از سن ها مناسب نباشد. ما یک اثر را از جهت روانشناسی هم مورد بررسی قرار می دهیم. در ابتدا «گرشاسپ» به طور عادی سن 18 سال را می گرفت، اما با کم رنگ کردن صحنه های خشونتش، سن 15 سال را به خود اختصاص داد.

ادامه مطلب...

 


نویسنده : واحد نشریه » ساعت 9:1 عصر روز 90/1/21

 
 



چند وقتی است که در بازارِ بازی های یارانه ای، شاهد برخی از محصولات بومی هستیم، یکی از جدیدترین این محصولات که توانسته نام خود را در رده ی بازی های جذاب و پر مخاطب قرار دهد و حتی در خارج از کشور با استقبال خوبی مواجه شده است، بازی ایست به نام «گرشاسپ».

برای آشنایی شما عزیزان با بازی سازی در ایران و ضرورت آن، و در خصوص بازی نامبرده، گفتگویی با آقای دکتر مینایی داشته ایم که تقدیم می گردد.

 

1-آقای دکتر مینایی می خواستیم ابتدا خودتان را معرفی کنید و بفرمایید که در این مجموعه چه نقشی ایفا می کنید؟

مینایی هستم،

مدیر عامل بنیاد ملی بازی های رایانه ای،

حدود هفده سال در خدمت حوزه ی علمیه ی قم بودیم،

همزمان درس های دانشگاه را هم پیگیری کردیم، در کارشناسی ارشد نرم افزار دانشگاه علم و صنعت،

سال 79 هم به آمریکا رفتیم و در رشته ی هوش مصنوعی دکترای کامپیوتر گرفتیم و سال 84 به وطن بازگشتیم،

در شورای عالی اطلاع رسانی کشور، همان سال 84، معاونت فنی آنجا را به عهده گرفتیم،

و در آنجا کارگروه بازی ها و سرگرمی های الکترونیکی را تاسیس کردیم. ادامه مطلب...

 


نویسنده : واحد نشریه » ساعت 8:56 عصر روز 90/1/21

 
 


   1   2      >